جدول جو
جدول جو

معنی تماس گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تماس گرفتن
پرماسیدن
تصویری از تماس گرفتن
تصویر تماس گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تماس گرفتن
ملاقات، مصاحبه
تصویری از تماس گرفتن
تصویر تماس گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تماس گرفتن
Contact, Phone
تصویری از تماس گرفتن
تصویر تماس گرفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تماس گرفتن
контактировать , позвонить
دیکشنری فارسی به روسی
تماس گرفتن
kontaktieren, anrufen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تماس گرفتن
контактувати , подзвонити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تماس گرفتن
kontaktować się, zadzwonić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تماس گرفتن
联系 , 打电话
دیکشنری فارسی به چینی
تماس گرفتن
contactar, telefonar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تماس گرفتن
contattare, telefonare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تماس گرفتن
contactar, telefonear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تماس گرفتن
contacter, téléphoner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تماس گرفتن
contact opnemen, telefoneren
دیکشنری فارسی به هلندی
تماس گرفتن
ติดต่อ , โทร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تماس گرفتن
menghubungi, menelepon
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تماس گرفتن
تصارح , هاتف
دیکشنری فارسی به عربی
تماس گرفتن
संपर्क करना , फोन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تماس گرفتن
ליצור קשר , להתקשר
دیکشنری فارسی به عبری
تماس گرفتن
連絡する , 電話する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تماس گرفتن
연락하다 , 전화하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تماس گرفتن
iletişime geçmek, telefon etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تماس گرفتن
kuwasiliana, kupiga simu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تماس گرفتن
যোগাযোগ করা , ফোন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تماس گرفتن
رابطہ کرنا , فون کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمام گرفتن
تصویر حمام گرفتن
گرمابه رفتن خود شستن استحمام کردن بدن خود را شستشو دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمار گرفتن
تصویر شمار گرفتن
آمار گرفتن، حساب کردن، بر شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمام گرفتن
تصویر حمام گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
به حمام رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیاس گرفتن
تصویر قیاس گرفتن
((~. گِ تَ))
سنجیدن، مقایسه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاب گرفتن
تصویر تاب گرفتن
اعراض کردن، منحرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
با تردستی طاسها را طوری انداختن که خالهای مورد نظر بیاید گرفته زدن کعبتین
فرهنگ لغت هوشیار
خسوف شدن، لکه شدن صورت یا عضوی از بدن بطور دایم. توضیح مردم پندارند که در هنگام کسوف ماه مادر چنین شخصی با ناخن صورت یا عضوی از بدن خود را خارانده همانجا در طفلی که در شکم داشته لکه دار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه گرفتن
تصویر ماه گرفتن
((گِ رِ تَ))
افتادن سایه زمین بر روی ماه، خسوف
فرهنگ فارسی معین